ی ساربان کجا می روی؟ لیلای من چرا می بری؟

ای ساربان… ای کاروان…. لیلای من کجا می بری

با بردن لیلای من جان و دل مرا می بری

ای ساربان کجا می روی؟ لیلای من چرا می بری

ای ساربان کجا می روی؟ لیلای من چرا می بری

در بستن پیمان ما تنها گواه ما شد خدا

تا این جهان بر پا بود این عشق ما بماند به جا

ای ساربان کجا می روی؟ لیلای من چرا می بری ؟

ای ساربان کجا می روی؟ لیلای من چرا می بری

تمامیه دینم به دنیای فانی شراره ی عشقی که شد زندگانی

به یاده یاری خوشا قطره اشکی

به سوزه عشقی..خوشا زندگانی

همیشه خدایا محبت دلها به دل ها بماند به سان دله ما

که لیلی و مجنون فسانه شود ..حکایت ما جاودانه شود

تو اکنون ز عشقم گریزانی…غمم را ز چشمم نمی خوانی

از این غم چه حالم نمی دانی

پس از تو نمونم برای خدا…تو مرگه دلم را ببین و برو

چو طوفان سختی ز شاخه ی غم..گل هستی ام را بچین و برو

که هستم من ان تک درختی که در پای طوفان نشسته

همه شاخه های وجودش ز خشم طبیعت شکسته


ملاقات***

قسم به عشقمون قسم همش برات دلواپسم

قراقر نبود اینجوری شه یهو بشی همه کسم

راستی چی شد چه جوری شد اینجوری عاشقت شدم

شاید می گم تقصیر توست تا کم شه از جرم خودم

                      ***

به ملاقات آمدم ببین که دلسپرده داری

چگونه عمری از احساس عشق شدی فراری

نگاهم کن دلم را عاشقانه هدیه کردم

تو دریا باش و من جویبار عشق و در تو جاری

                      ***

من از پروانه بودن ها، من از دیوانه بودن ها

من از بازی یک شعله سوزنده که آتش زده بر دامان پروانه نمی ترسم

من از هیچ بودن ها، از عشق نداشتن ها، از بی کسی و خلوت انسان ها می ترسم

من از عمق رفاقت ها، من از لطف صداقت ها

من از بازی نور تو سینه ی بی قلب ظلمت ها نمی ترسم

من از حرف جدایی ها، مرگ آشنایی ها، من از میلاد تلخ بی وفایی ها می ترسم

تصویر رویا!

شب از مهتاب سر میره
تمام ماه تو آبه
شبیه عکسه یک رویاست
تو خوابیدی جهان خوابه
زمین دور تو می گرده
زمان دست تو افتاده
تماشا کن سکوت تو
عجب عمقی به شب داده

تو خواب انگار طرحی از
گل و مهتاب و لبخندی
شب از جایی شروع می شه
که تو چشماتو می بندی
تو رو آغوش می گیرم
تنم سر ریزه رویا شه
جهان قد یه لالایی
توی آغوشه من جاشه
تورو آغوش می گیرم
هوا تاریک تر می شه
خدا از دست های تو
به من نزدیک تر می شه
زمین دور تو می گرده
زمان دست تو افتاده
تماشا کن سکوت تو
عجب عمقی به شب داده

تمام خونه پر می شه
از این تصویر رویایی
تماشا کن ، تماشا کن
چه بی رحمانه زیبایی

یاد!

گفتم تو شیرین منی 

گفتا تو فرهادی مگر ؟ 

گفتم خرابت می شوم 

گفتا تو آبادی مگر ؟ 

گفتم ندادی دل به من 

گفتا تو جان دادی مگر ؟ 

گفتم ز کویت می روم 

گفتا تو آزادی مگر ؟ 

گفتم فراموشم مکن 

گفتا تو در یادی مگر ؟

غزل اون شب!

دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم

     

سخن اهل دل است این و به جان بنیوشیم

نیست در کس کرم و وقت طرب می‌گذرد

     

چاره آن است که سجاده به می بفروشیم

خوش هواییست فرح بخش خدایا بفرست

     

نازنینی که به رویش می گلگون نوشیم

ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است

     

چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم

گل به جوش آمد و از می نزدیمش آبی

     

لاجرم ز آتش حرمان و هوس می‌جوشیم

می‌کشیم از قدح لاله شرابی موهوم

     

چشم بد دور که بی مطرب و می مدهوشیم

حافظ این حال عجب با که توان گفت که ما

     

بلبلانیم که در موسم گل خاموشیم

اینم غزل شبِ ...  (۲۴/۵/۱۳۸۷)

نکند...!

 نکند شکوفه روزی

 به کویر دل ببندد

 نکند پرش بریزد

 نکند لبش نخندد

 نکند که سینه سرخی

 دل از آسمان بگیرد

 همه جا بهار باشد

 گل من ولی بمیرد

 نکند کسی نپرسد

 چه خبر؟ چه شد پرستو؟

 نکند کسی نداند

 که کجاست خانه او

 وچه شد که اسب رم کرد؟

 و پرنده بال و پر زد؟  

 نکند زمین بترسد

 نکند دلش بلرزد

شب و آن هزار چشمی

که دوباره می درخشد

نکند که خواب باشم

و خدا مرا نبخشد

                                 آتوسا صالحی 

بیا بنویسیم!

بیا بنویسیم روی خاک، رو درخت، رو پر پرنده، رو ابرا
بیا بنویسیم روی برگ، روی آب، توی دفتر موج، رو دریا
بیا بنویسیم که خدا ته قلب آینه‌س
مثل شور فریاد یا نفس تو حصار سینه‌س
با همیشه موندن وقتی که هیچی موندنی نیست
اوج هر صدای عاشقه که شکستنی نیست
با صدام میام همه جا تو رو می‌نویسم
روی آینه‌ی گریه‌هام، گونه‌های خیسم
ای که معنی اسم تو، آسمون پاکه
ریشه‌ی صدا، نبض عشق، زیر پوست خاکه
بیا بنویسیم روی خاک، رو درخت، رو پر پرنده، رو ابرا
بیا بنویسیم روی برگ، روی آب، توی دفتر موج، رو دریا

توی خواب خاک، ریشه‌ها موسم شکفتن
همصدای من می‌خونن، وقت از تو گفتن
چشم بسته‌مو تو بیا به سپیده وا کن
با ترانه‌ی نفسات باغچه رو صدا کن

با صدام میام همه جا تو رو می‌نویسم
روی آینه‌ی گریه‌هام، گونه‌های خیسم
ای که معنی اسم تو آسمون پاکه
ریشه‌ی صدا، نبض عشق، زیر پوست خاکه
بیا بنویسیم روی خاک، رو درخت، رو پر پرنده، رو ابرا
بیا بنویسیم روی برگ، روی آب، توی دفتر موج، رو دریا

با ترانه‌ی نفسات، من ترانه می‌گم
اسمتو مث یه غزل، عاشقانه می‌گم
بیا که دیگه وقتشه، وقت برگشتنه
بوی پیرهنت که بیاد، لحظه‌ی دیدنه
با صدام میام همه جا تو رو می‌نویسم
روی آینه‌ی گریه‌هام، گونه‌های خیسم
ای که معنی اسم تو آسمون پاکه
ریشه‌ی صدا، نبض عشق، زیر پوست خاکه
بیا بنویسیم روی خاک، رو درخت، رو پر پرنده، رو ابرا
بیا بنویسیم روی برگ، روی آب، توی دفتر موج، رو دریا

۵ وارونه!

گفت پنج وارونه چه معنا دارد ؟♥

خواهر کوچکم این را پرسید♥

 من به او خندیدم!♥

 کمی آزرده و حیرت زده گفت♥

 روی دیوار و درختان دیدم!♥

بازهم خندیدم!♥

 گفت دیروز خودم دیدم♥

مهران پسر همسایه پنج وارونه به مینو میداد♥

 آنقدر خنده برم داشت که طفلک ترسید♥

 بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم♥

 بعدها وقتی غم♥

 سقف کوتاه دلت را خم کرد♥

 بی گمان می فهمی♥

 پنج وارونه چه معنا دارد ؟

شب یلدا!

عجب رسمیست این یلدا گرفتن

 

برای قصه گفتن

 

برای جمع گشتن

 

برای شعر خواندن

 

شب یلدا شبی عاشق نواز است

 

شب پیوند پاییز و زمستان

 

شب یلدای امسال, نمی دانم ولی احساس ,خوش نیست

 

انار سرخ از مردم گرفتند

 

حرارت را ز کرسی ها ربودند

 

کتاب شعر را آتش کشیدند

 

ز عشق عاشقان معنا زدودند

 

خدا وندا چه قانونیست اینجا؟

                                                 (پالبرز)

شب یلدات مبارک

یادته پارسال کجا بودم؟

 

تماشا!

گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟ آنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزنی

 مژه بر هم نزنم تا ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی...