توی یکی از این هزار شب وقتی سرت رو بلند می کنی می بینی بین میلیونه ستاره یکی از اون ستاره های خیلی قشنگ و فروزان نظرت رو به به خودش جلب می کنه.
بعد از اون شب هر شب سرت رو بلند می کنی و اون ستاره رو اونقدر تماشا می کنی تا بالاخره به خواب می ری!
اگر من مردم:
مرا در تابوت سیاهی بگذارید تا همگان بدانند سیاهی روزگار را چشیده ام
چشمانم را باز گذاریدتا همگان بدانند چشم به راه او هستم
دستانم را باز گذارید که همگان بدانند به آرزویم نرسیده ام
تکه یخی برروی قبرم بگذارید تا با اولین اشعه خورشید آب شود و بجای محبوبم بر سر قبرم گریه کند . . .
مضرات امتحانات :
افزایش بار علمی به طور نا خواسته !
کمبود شدید خواب و کاهش زمان لالا از هفت ساعت به هفت دقیقه !
رواج فرهنگ غلط پاچه خاری ! برای معلمان !
افزایش خشونت علیه حیوانات (خر زنی !!!)
چپ و چول شدن چشمها بر اثر روش های غلط تقلبی !
سردرد حاصل از تمرکز شدید برای یافتن راههای مدرن تقلب!
دستم بوی گل می داد
مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند!
اما هیچکس فکر نکرد که شاید من گلی کاشته باشم!
آه امشب بوی باران تازه است
التماس گریه بی اندازه است
تازگیها شب برایم آشناست
من و شب هستیم ، غم هم پیش ماست
مینویسم گاه زیبا،گاه زشت
مانده ام در لابلای سرنوشت
روز از گنجایش غم خالی است
شب برای گریه هایم عالی است