سفر کرده!

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

نظرات 3 + ارسال نظر
اطهر یکشنبه 13 آذر 1384 ساعت 19:52 http://brightfire.blogsky.com

آه ،چه شبها که سکوت فراق
از پشت پرده های سیاه عیان می شد
چشم ستاره شد و نور ماه
درهم شد و محو شد و نهان می شد
گویی که آن سیاه آسمان
نسیم مست با او در مدارا بود
هنوز آنشب نگاه خسته ای
ببام خانه های شهر پیدا بود
افق خالیست اما من پر از از ابرم
درختی در کنار راه می روید
در ان سوی چشم انتظاریها
درختی در کنارم راه می پوید
امشب ستاره ها هم در من چکیده اند
امشب به سوی توست دست نیایشم
امشب به پارسایی تو دل نهاده ام
امشب صفای عشقم و گرمای آتشم
نام تو بر لوح قلبم نقش بسته است
این خاتم وجود من ارزانی تو باد
دانم اگر چه پیشکشی بی ارزش است


اطهر دوشنبه 14 آذر 1384 ساعت 12:15 http://brightfire.blogsky.com

زرد و نیلی و بنفش
سبز و ابی و کبود !
با بنفشه ها نشسته ام ،
سال های سال ،
صبح های زود .
در کنار چشمه سحر
سر نهاده روی شانه های یکدگر،
گیسوان خیس شان به دست باد ،
چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم ،

من آپم...........!

رویا دوشنبه 14 آذر 1384 ساعت 19:50 http://corocodile.blogsky.com

سلام. با اینکه این بیت رو خیلی جاها شنیده بودم اما باز هم قشنگه.
موفق باشی و شاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد