آه ،چه شبها که سکوت فراق از پشت پرده های سیاه عیان می شد چشم ستاره شد و نور ماه درهم شد و محو شد و نهان می شد گویی که آن سیاه آسمان نسیم مست با او در مدارا بود هنوز آنشب نگاه خسته ای ببام خانه های شهر پیدا بود افق خالیست اما من پر از از ابرم درختی در کنار راه می روید در ان سوی چشم انتظاریها درختی در کنارم راه می پوید امشب ستاره ها هم در من چکیده اند امشب به سوی توست دست نیایشم امشب به پارسایی تو دل نهاده ام امشب صفای عشقم و گرمای آتشم نام تو بر لوح قلبم نقش بسته است این خاتم وجود من ارزانی تو باد دانم اگر چه پیشکشی بی ارزش است
زرد و نیلی و بنفش سبز و ابی و کبود ! با بنفشه ها نشسته ام ، سال های سال ، صبح های زود . در کنار چشمه سحر سر نهاده روی شانه های یکدگر، گیسوان خیس شان به دست باد ، چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم ،
آه ،چه شبها که سکوت فراق
از پشت پرده های سیاه عیان می شد
چشم ستاره شد و نور ماه
درهم شد و محو شد و نهان می شد
گویی که آن سیاه آسمان
نسیم مست با او در مدارا بود
هنوز آنشب نگاه خسته ای
ببام خانه های شهر پیدا بود
افق خالیست اما من پر از از ابرم
درختی در کنار راه می روید
در ان سوی چشم انتظاریها
درختی در کنارم راه می پوید
امشب ستاره ها هم در من چکیده اند
امشب به سوی توست دست نیایشم
امشب به پارسایی تو دل نهاده ام
امشب صفای عشقم و گرمای آتشم
نام تو بر لوح قلبم نقش بسته است
این خاتم وجود من ارزانی تو باد
دانم اگر چه پیشکشی بی ارزش است
زرد و نیلی و بنفش
سبز و ابی و کبود !
با بنفشه ها نشسته ام ،
سال های سال ،
صبح های زود .
در کنار چشمه سحر
سر نهاده روی شانه های یکدگر،
گیسوان خیس شان به دست باد ،
چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم ،
من آپم...........!
سلام. با اینکه این بیت رو خیلی جاها شنیده بودم اما باز هم قشنگه.
موفق باشی و شاد