گنه!

گنه کردم گناهی پر ز لذت
درآغوشی که گرم و آتشین بود
گنه کردم میان بازوانی
که داغ و کینه جوی و آهنین بود
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
گنه کردم چشم پر ز رازش
دلم در سینه بی تابانه لرزید
ز خواهش های چشم پر نیازش
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
پریشان در کنار او نشستم
لبش بر روی لبهایم هوس ریخت
ز اندوه دل دیوانه رستم
فروخواندم به گوشش قصه عشق
ترا می خواهم ای جانانه من
ترا می خواهم ای آغوش جانبخش
ترا ای عاشق دیوانه من
هوس در دیدگانش شعله افروخت
شراب سرخ در پیمانه رقصید
تن من در میان بستر نرم
بروی سینه اش مستانه لرزید
گنه کردم گناهی پر ز لذت
کنار پیکری لرزان و مدهوش
خداوندا چه می دانم چه کردم
در آن خلوتگه تاریک و خاموش


فروغ فرخزاد

نظرات 2 + ارسال نظر
سارینا سه‌شنبه 6 دی 1384 ساعت 22:31 http://bitter.blogsky.com

سلام دوست خوبم
من عاشق شعر های فروغ هستم..
تو وبلاگ خودم هم چند تا هست..
واقعا سلیقه ات تو انتخاب شعر خوبه..
به من هم سر بزن خوشحال میشم
بای

مسلم چهارشنبه 7 دی 1384 ساعت 08:11 http://lovepoem.blogsky.com

درووووووووووود.خوبی.فقط فروغ.مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد