این خاطره یه دوسته! از وقتی شنیدمش داغون شدم!
...تقصیر خودش بود شیطونی می کرد! انگار شوهرش رو از یاد برده بود!بهههههررررررر!!!
همونطور که دستش رو ماوس بود آستینشو زدم بالا و نازش کردم صدای نفساش عوض شد!
پیش خودم گفتم حله!
-بعد ساعت کاری با هم بر می گردیم باشه؟
تابلو نیست؟
-نه میرم کوچه پشتی
باشه
تو ماشین از پاهاش شروع کردم هیچی نگفت!رفتم جلو تر تا ...
-وقت داری؟
چقدر؟
-۲ساعت
باشه
-شوهرت رو چه میکنی؟
تا دیر وقت سر کاره زن تو چی؟
-با بچم مسافرتن
...
قبل اینکه شوهرش بیاد رسوندمش تا وقتی که خسته و کوفته از سر کار اومد تو بقله زنش آروم بشه!
خدایااااااااااااااااااااااااااا به تو سپردمش
سلام
وب جالبی داری خیلی خوبه
اگه موافق باشی باهم تبادل لینک کنیم
خبر شو بده
¤مسعود از وب لاگ جادوهای ویندوز¤
سلام و عرض ارادت..وبتون رو هم خواهم خواند....یا علی