حال من بی تو!

این حال من بی توست

بغض غزلی بی لب

افتاده ترین خورشید

زیر سم اسب شب

این حال من بی توست

دلداده تر از فرهاد

شوریده تر از مجنون

حسرت به دلی در باد

پیدا شو که می ترسم

از بستر بی قصه

پیدا شو نفس برده

می ترسه ازت غصه

بی وقفه ترین عاشق

موندم که تو پیداشی

بی تو همه چی تلخه

باید که تو هم باشی

 

 

چشاش!

نیم نگاه یارمو رقیبام آرزو دارن

ولی چشاش فقط با من میله به گفت و گو دارن

دعا!

من از آن ابتدای آشنایی
شدم جادوی موج چشم هایت
تو رفتی و گذشتی مثل باران
و من دستی تکان دادم برایت
تو یادت نیست آنجا اولش بود
همان جایی که با هم دست دادیم
همان لحظه سپردم هستیم را
به شهر بی قرار دست هایت
تو رفتی باز هم مثل همیشه
من و یاد تو با هم گریه کردیم
تو ناچاری برای رفتن و من
همیشه تشنه شهد صدایت
شب و مهتاب و اشک و یاس و گلدان
همه با هم سلامت می رسانند
هوای آسمان دیده ابری ست
هوای کوچه غرق رد پایت
اگر می ماندی و تنها نبودم
عروس آرزو خوشبخت میشد
و فکرش را بکن چه لذتی داشت
شکفتن روی باغ شانه هایت
کتاب زندگی یک قصه دارد
و تو آن ماجرای بی نظیری
و حالا قصه من غصه تست
وشاید غصه من ماجرایت
سفر کردن به شهر دیدگانت
به جان شمعدانی کار من نیست
فقط لطفی کن و دل را بینداز
به رسم یادگاری زیر پایت
شبی پرسیده ام از خود هستیم چیست
به جز اشک و نیاز و یاد و تقدیر
و حالا با صداقت می نویسم
همین هایی که من دارم فدایت
دعایت می کنم خوشبخت باشی
تو هم تنها برای خود دعا کن
الهی گل کند در آسمانها
خلوص غنچه سرخ دعایت

سیه چشم!

 سیه چشمی به کار عشق استاد

 به من درس وفا و عشق می داد

 مرا از یاد برد آخر

 ولی من در غیابش عالمی را بردم از یاد

بازم زندگی!

زندگی سه چیز است :

      اشکی که خشک می شود

             لبخندی که محو می شود

                   یادی که می ماند و فراموش نمی شود!

زندگی!

آتش افتاد به باغ
خشک و تر باهم سوخت
من خودم می دیدم
بعضی از آدم ها ، مثل همه می گفتند
زندگی خواستن و داشتن است
لیک دیدم همه
زندگی ساختن و سوختن است
لب خود دوختن است
نا شکیبا شدن از خاطره های شیرین
که گذشتند همه
باز نمی گردد هیچ
زندگی باختن است
به کجا خواهی رفت چه کسی می گوید؟

من!

 یک نفر....

 یک جایی...

تمام رویاهایش به لبخند توست و زمانی که به تو فکر می کنه احساس می کنه که زندگی واقعآ با ارزشه

 پس هرگاه احساس تنهایی کردی این حقیقت رو به خاطر داشته باش:

 یک نفر ...

یک جایی...

در حال فکر کردن به توست!

 اونم منم

بیم!

گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست

رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی

 

 

به امید تو تنهام نذار خدا

وای ز دردی که درمان ندارد

فتاده ام به راهی که پایان ندارد

ناچار!

زادن همه آغاز پذیــــــــــرایی مرگ است

بیـــــــــهوده زبان از پی انـــــکار گشــودم



این زادن و این مرگ چه دشوار و چه آسان

من دیــــــده بدین هر دوبه ناچــــار گشـــودم

 

سیمین بهبهانی