ستاره!

توی یکی از این هزار شب وقتی سرت رو بلند می کنی می بینی بین میلیونه ستاره یکی از اون ستاره های خیلی قشنگ و فروزان نظرت رو به به خودش جلب می کنه.

 بعد از اون شب هر شب سرت رو بلند می کنی و اون ستاره رو اونقدر تماشا می کنی تا بالاخره به خواب می ری!

وصیت نامه!

 اگر من مردم:

 مرا در تابوت سیاهی بگذارید تا همگان بدانند سیاهی روزگار را چشیده ام

 چشمانم را باز گذاریدتا همگان بدانند چشم به راه او هستم

 دستانم را باز گذارید که همگان بدانند به آرزویم نرسیده ام

 تکه یخی برروی قبرم بگذارید تا با اولین اشعه خورشید آب شود و بجای محبوبم بر سر قبرم گریه کند . . .

مضرات امتحانات!

مضرات امتحانات :

 افزایش بار علمی به طور نا خواسته !

 کمبود شدید خواب و کاهش زمان لالا از هفت ساعت به هفت دقیقه !

رواج فرهنگ غلط پاچه خاری ! برای معلمان !

 افزایش خشونت علیه حیوانات (خر زنی !!!)

چپ و چول شدن چشمها بر اثر روش های غلط تقلبی !

 سردرد حاصل از تمرکز شدید برای یافتن راههای مدرن تقلب!

 

جان!

کاش معشوق از عاشق جان می خواست تا هر بی سر و پایی عاشق نشود!

گل!

 دستم بوی گل می داد

 مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند!

 اما هیچکس فکر نکرد که شاید من گلی کاشته باشم!

لایق!

فکر می کردم باید خیلی سخت باشد

نبود آنکه عادتم شده بود

اما سخت نبود

رهایی از تردیدها و دودلی ها
آرامشی عمیق در دلم ساخت
که به بودن با آزارهایش، می ارزید
و باور دارم
او رفت
چون تو باید می آمدی
تجربه عشق با تردیدهای آزار دهنده اش

مرا لایق عشق مطلق تو کرد
پر از آرامش و زلالی
پاداش صبر و سکوتم
طپشهای شادمانه ای است
که تو انگیزه آنی
 
 
  تقدیم به آ.ی 
((سیمین جعفری)) 

اشک چشمات!

اگه خواستم توی دنیا یک چیز دیگه باشم

میخوام اشک تو باشم

 که روی چشمات متولد شم، روی گونه هات زندگی کنم و روی لبهایت بمیرم!

ترانه غم!

 ترانه غم ابر ترانه باران می خواند

 چتر را بسته ام و ذهنم خیس از تصور باران

 تو را می بینم چشم بسته

 چترت باز باز

 یادم می آید شعر را

 زیر باران باید رفت چترها را باید بست چشمها را شسته ام ...

 اما نگاهم هنوز خیس غم

 لبم باز زمزمه می کند

.....جور دیگر باید دید

 اما ذهنم پریشان تر از حرف های باد

 و دل در اشک تو را اثبات می کند

 تو برگی بر دستان باد رقص کنان و دست من کوتاه تر از فاصله ها

 تو می روی و دستم خالی تر از محبت دستانت .........

از...!

 از دشمنی تا دوستی یک لبخند

 از جدائی تا پیوند یک قدم

 از توقف تا پیشرفت یک حرکت

 از عداوت تا صمیمیت یک گذشت

 از عقبگرد تا جهش یک جرات

 از نفرت تا علاقه یک محبت

 از شکست تا پیروزی یک شهامت

زیستن!

تو می‌روی و من فقط نگاهت می‌کنم

 تعجب نکن که چرا گریه نمی‌کنم!

 بی تو، یک عمر فرصت برای گریستن دارم

 اما برای تماشای تو، همین یک لحظه باقی است و شاید همین یک لحظه اجازه زیستن در چشمان تو را داشته باشم...